کد مطلب:295950 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:110

حدیث 02


محمد بن قیس می گوید: پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم هر گاه از سفر باز می گشت، ابتدا به خانه فاطمه علیهاالسلام وارد می شد و مقدار زیادی در آنجا مكث می كرد.

یك بار كه حضرتش به سفر رفت فاطمه علیهاالسلام برای قدوم پدر بزرگوار و شوهرش، خود را با دو خلخال نقره و گردنبند و دو گوشواره زینت كرده و پرده ای بر در منزل آویزان نمود. هنگامی كه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم از سفر بازگشت، (طبق معمول) به خانه وی وارد شد و اصحاب پشت در ایستادند، ولی به خاطر اینكه می دانستند حضرت زیاد مكث خواهد كرد، نمی دانستند بایستند یا بروند، ولی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در حالی كه آثار غضب از صورت مباركشان نمایان بود، (زود از خانه ایشان) خارج شد (و به مسجد رفت و) نزد منبر نشست.

فاطمه علیهاالسلام گمان كرد كه این كار رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم به جهت دیدن دو خلخال و گردنبند و دو گوشواره و پرده است، لذا آنها را درآورد و خدمت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرستاد و به حضرتش پیغام داد كه: دخترت بر تو سلام می فرستد، و می گوید: اینها را در راه خدا انفاق كنید.

وقتی پیك خدمت حضرت رسید، (و پیغام حضرت را داد)، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سه بار فرمود:

«فعلت، فداها ابوها!»

- كاری كه از او انتظار می رفت انجام داد، پدرش فدایش باد!

و در ادامه فرمود:

«لیست الدنیا من محمد و لا من آل محمد. و لو كانت الدنیا تعدل عند الله من الخیر جناح بعوضة ما اشقی فیها كافرا شربه ماء.»

- دنیا از آن محمد و آل محمد نیست، اگر دنیا در نزد خداوند به اندازه بال پشه ای ارزش داشت، هرگز به مقدار جرعه ی آبی به كافر نمی نوشانید.


سپس برخاست و به منزل فاطمه علیهاالسلام وارد شد. [1] .


[1] بحارالانوار، ج 43، ص 20، روايت 7.